بررسی و نقد پایان نامه ها

دانلود پایان نامه ارشد : پیامد های ابطال تصمیمات اداری در آراء د

اثر زمانی کنترل شرعی تصمیمات اداری در رویه دیوان

حکم ابطال یک تصمیم اداری حکمی است که از دیوان عدالت اداری صادر شده و لازم‌الاجراست. در زمان اجرا مسئله ای که ایجاد مناقشه و بحث می‌کند این است که این حکم از چه زمان واجد اثر خواهد بود. آیا باید آن را ناظر به آینده دانست یا عطف به ما سبق نمود؟ «برخی استدلال می‌کنند که با امعان نظر به ماده 4 قانون مدنی که مقرر می‌دارد: «اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ندارد مگر اینکه در خود قانون، مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد.» و همچنین آنچه که در منطق و قواعد حقوقی حکم می‌نماید آثار ناشی از احکام ابطال مقررات می بایست نسبت به آتی تسری پیدا کند و موید این مطلب قسمت اول ماده 20 قانون دیوان عدالت اداری مصوب 1385 می باشد که چنین مقرر می دارد : «اثر ابطال مصوبات از زمان صدور رای هیات عمومی است……..» در حالی‌که چنین نبوده و به موجب قسمت دوم همین ماده که مقرر می‌دارد: “……….مگر در مورد مصوبات خلاف شرع یا در مواردی که به منظور جلوگیری از تضییع حقوق اشخاص، هیات مذکور اثر آن را از زمان تصویب مصوبه اعلام می‌نماید.» (درویشی، 1388 : 260)

     به نظر می‌رسد نقدی جدی بر این استدلال بتوان وارد نمود : از این جهت که ماده 4 قانون مدنی منحصرا در رابطه با قانون که یک عمل حقوقی ارادی است تعیین تکلیف نموده حال آنکه ابطال یک واقعه حقوقی است (نه یکی عمل حقوقی به معنای اخص کلمه) که دیوان تنها وظیفه‌ی اعلام آن را دارد. لذا وضعیت جدیدی به وجود نیامده تا از عطف به ماسبق شدن آن جلوگیری شود؛ بلکه در حکم به ابطال مسئله این است که وضعیت روابط حقوقی‌ای که ناشی از یک تصمیم اداره (عام‌الشمول یا فردی) است بر بنیانی صحیح قرار نگرفته و نادرست بودن بنیان منجر به نادرستی تمامی این اعمال و روابط خواهد شد؛ که این اتفاق در عالم واقع افتاده است و تنها بوسیله ی دیوان ابراز می‌گردد و این نقد در واقع خود در جایگاه استدلال دومی قرار خواهد گرفت و در پی آن باعث می‌شود تا در یک بررسی تئوریک محض حقوقی و بدون در نظر گرفتن رویه دیوان و شورای نگهبان به این نتیجه برسیم که ابطال ذاتا واجد اثر قهقرایی می باشد.

     اما آنچه در عمل بروز می نماید تفاوت‌های جدی بین بررسی شرعی شورای نگهبان و بررسی قانون هیات عمومی دیوان نسبت به تصمیمات اداره است: در مقوله‌ی پیش رو آنچه مد نظر قرار دارد بررسی شرعی شورای نگهبان خواهد بود؛ لذا به رویه شورا در مورد شرعیت تصمیم اداری خواهیم پرداخت :

بند اول: رویه شورای نگهبان در زمان قانون سابق دیوان عدالت اداری :

مطابق ماده 25 قانون سابق دیوان عدالت اداری : « در اجرای اصل 170 قانون اساسی دیوان عدالت اداری موظف است چنانچه شکایتی مبنی بر مخالفت بعضی از تصویب نامه‌ها و یا آیین‌نامه‌های اداری دولتی با مقررات اسلامی مطرح گردید، شکایت را به شورای نگهبان ارجاع نماید. چنانچه شورای نگهبان طبق اصل 4 قانون اساسی خلاف شرع بودن را تشخیص داد، دیوان حکم ابطال آن را صادر نماید، و چنانچه شکایت مبنی بر مخالفت آنها با قوانین و یا خارج از حدود اختیارات قوه‌ی مجریه بوده شکایت را وارد تشخیص دادند، حکم ابطال آن صادر می‌شود.»

     بر طبق این ماده تنها رسیدگی شرعی به مقررات اداری به شورای نگهبان محول شده و در این مورد هیچ توضیحی داده نشده است که زمان تاثیر این ابطال کی خواهد بود؟ به نظر می رسد بر اساس اصل کلی گفته شده که حکم به ابطال عطف به ما سبق می‌شود در اینجا نیز باید ابطال به دلیل مغایرت با شرع را با خصلت عطف به ما سبق محسوب نمود.

     نظریات فقهی شورای نگهبان هیچ گونه اشاره‌ای از این جهت که نظر خود را از چه زمان واجد اثر دانسته باشند نکرده‌اند. در آراء صادر شده از دیوان نیز بدین موضوع اشاره‌ای نشده است  اما در عمل و در هنگام اجرا دیوان تمامی آراء را واجد اثر قهقرایی دانسته و تمامی روابط حقوقی شکل گرفته بر اساس آن را کان لم یکن قلمداد نموده است. این وضعیت از ابتدای تشکیل دیوان تا سال 80 ادامه داشته است و ظاهرا برای هیچ کس جای سوالی نبوده و مسئله ای بدیهی تصور می شده است . تا اینکه این تردید و سوال در ذهن رئیس محترم قوه ی قضاییه شکل گرفته و از شورای نگهبان استفسار گرفته اند. پاسخ به استفساریه بطور مشروح در ذیل آمده است:

     عطف به نامه شماره 18247 / 79 / 1 مورخ 28 / 10 / 1379 مبنی بر تفسیر اصل 170 از این جهت که وقتی در مواردی توسط دیوان عدالت اداری تصویب نامه یا آیین نامه‌ی دولتی مخالف با قوانین و مقررات اسلامی یا خارج از حدود اختیارات قوه‌ی مجریه تشخیص داده می‌شود و رای به ابطال آنها صادر می گردد آثار ابطال از چه زمانی مترتب بر آن موارد می‌شود. موضوع در جلسه ی مورخ 10 / 2/ 1379شورای نگهبان مطرح شد که نظر تفسیری شورا به شرح زیر اعلام می گردد:

     «نسبت به اصل ابطال آیین نامه‌ها و تصویب‌نامه و بخشنامه اصل صد و هفتادم قانون اساسی به خودی خود اقتضای بیش از ابطال را ندارد؛ لکن چون ابطال موارد خلاف شرع مستند به تشخیص فقهای شورای نگهبان است، از مصادیق اعمال اصل 4 قانون اساسی می‌باشد فلذا ابطال از زمان تصویب آنها خواهد بود.»

     صرف نظر از اینکه مبانی این چنین تقسیم بندی‌ای برای هیچ کس، از جمله قضات دیوان روشن نیست مسئله این است برخلاف نقض مصوبه یا لغو آن که علی الاصول باید از زمان تصمیم گیری باشد، معنای ابطال اعلام بی اعتباری تصمیم از بدو زمان تصویب همان مصوبه می‌باشد، زیرا مصوبه‌ای که بر خلاف قانون بوده است یا مقام تصویب کننده اختیار تصویب آن را نداشته است از همان زمان تصویب بی‌اعتبار بوده است. همچنین ابطال مصوبه توسط هیات عمومی دیوان مشابه نسخ یک قانون یا نقض یک رای نیست بلکه ابطال در این مورد به معنی اعلام باطل بودن و غیر قابل اعمال بودن مصوبه است.

     درهر صورت بدلیل لازم الاجرا بودن نظرات تفسیری این شورا دیوان بر اساس همین نظر تفسیری عمل نمود. لکن دیوان نظر شورای نگهبان را رضایت بخش نمی دانست و به مراتب اعتراض خود را نسبت به این نحوه ی تفسیر اعلام نمود. اما در عمل دیوان که چاره ای جز رعایت این تفسیر نداشت با مشکلات زیادی مواجه شد که در مبحث مربوطه (آثار ابطال ناشی از مغایرت قانونی ) مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت .

    از سوی دیگر به نظر می رسد « تفسیری که شورای نگهبان نموده است اصلا تفسیر نیست زیرا تفسیر مبین متنی است که ابهام دارد و قانون اساسی همچنین قانون دیوان در مورد تاریخ اثر ابطال حکمی ندارد تا بتوان آن را روشن کرد

سوالات یا اهداف پایان نامه :

تمامی این موارد باعث گردید تا سوال اصلی این پژوهش آن باشد که آثار ابطال تصمیمات اداری در دیوان عدالت اداری چه خواهد بود؟ در حین پاسخ به سوال اصلی پژوهش پرسش‌های دیگری نیز مطرح گردید که نگارنده در صدد بوده است تا به عنوان سوال‌های فرعی به آنها پاسخ گوید. از جمله مهمترین سوالهای فرعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مفهوم ابطال در حقوق اداری چیست؟ چه چیزی باعث شده تا ابطال از سایر عوامل زوال حقوقی تصمیمات اداری متمایز گردد؟ زمان اثر ابطال با در نظر گرفتن هر کدام از علل ابطال از کی خواهد بود؟ دیوان به هنگام بررسی مسئولیت مدنی دولت از کدام نظریه‌ی مسئولیت پیروی می‌کند؟ کدام دسته از حقوق اشخاص به هنگام ابطال تصمیمات در دیوان مورد حمایت قرار می‌گیرد؟ آیا کارمند به دلیل ابطال تصمیماتش در دیوان با مسئولیت اداری مواجه خواهد شد؟

 متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد

می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه رشته حقوق - مقطع کارشناسی ارشد

لینک متن کامل پایان نامه رشته حقوق با عنوان : آثار ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عدالت اداری  با فرمت ورد


پایان نامه ارشد : پیامد های ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عد

اثر قهقرایی ابطال به دلیل مغایرت با شرع در قانون جدید دیوان

به دلیل نواقص و نارساییهای موجود در قانون دیوان عدالت اداری  (مصوب 1360) مجلس شورای اسلامی قانون جدید‌ی را در سال 1385به تصویب رساند. یکی از نوآوریهای قانون جدید دیوان تعیین تکلیف در مورد آثار زمانی ابطال مصوبات از هرجهت بود.

     بر طبق ماده 20  قانون دیوان عدالت اداری «اثر ابطال مصوبات از زمان صدور رای هیات عمومی است مگر در مورد مصوبات خلاف شرع یا در مواردی که به منظور جلوگیری از تضییع حقوق اشخاص، هیات مذکور اثر آن مصوبه را از زمان تصویب اعلام نماید.» به نظر می‌رسد این خلق تفاوت بین شرع و قانون به همان رای تفسیری شورای نگهبان مربوط به تاریخ اثر ابطال در سال 80 بر می‌گردد.

     شورای نگهبان در نظر تفسیری خود اینگونه اظهارنظر می‌کند که چون این شورای نگهبان است که تصمیم می‌گیرد که آیا تصمیم اداری مغایرت با شرع دارد یا خیر؟ پس به هیچ وجه نمی‌توان در مورد تصمیمات وی قائل به مسامحه به هر علتی شد و اعلام نمود که تصمیم از زمان حکم ابطال است که باطل می‌باشد. اما در کنار این مطلب، مفهوم مخالف این نظر این خواهد بود که چون دیوان عدالت اداری در جایگاه پایین تری نسبت به شورای نگهبان قرار دارد (در واقع چون شورای نگهبان قانون اساسی نهادی است موسس و دیوان عدالت اداری یک نهاد تاسیسی می باشد ) در نتیجه احکامی که دیوان  نسبت به آن راسا رای صادر می‌کند، حساسیتی را که در مورد احکامی که بر طبق نظر شورای نگهبان صادر می‌شود نخواهد داشت. در نتیجه تصمیم در مورد آن را به تشخیص خود دیوان واگذار می‌نماید. به نظر می‌رسد این نوع نظر و تفسیر به نوعی به بنیان های حکومت و قانون اساسی ایران بر می گردد. حقوق از منبع سیاسی حکومت سرچشمه می‌گیرد اما احکام شرعی از سوی شارع مقدس یعنی ذات باریتعالی تشریع گردیده است. حال این حکم ممکن است مستقیما به فعل مکلف تعلق گیرد و یا به خود و یا با چیز دیگری در رابطه باشد. (خطاب های شرعی که در کتاب و سنت آمده است عین حکم نیستند بلکه کاشف و حاکی از آن است . در واقع خطاب، کاشف از حکم و حکم، قانون و ضعی خطاب به شمار می رود به همین جهت حکم شرعی با قانون به معنای امروزی آن از لحاظ تشریع اختلاف فاحش دارد. خطاب شارع در مورد مقتضی فعل و ترک فعل از ناحیه مکلف است اما در پاره‌ای موارد منظور در تخییر و اباحه دارد. قوانین و احکام شرعی بر پایه ی توحید استوار است به این معنا که یک نظام مافوق انسانی، مشیت خود را بر کلیه‌ی شئون هستی حاکم می‌گرداند و در واقع احکام شرع متبلور مشیت قادر مطلق است) (ضمیران ؛عبادی، 1375: 116تا 118)

     نظام جمهوری اسلامی ایران مطابق اصول (1و 2) قانون اساسی حکومت الهی محسوب می‌شود؛ رمز رستگاری توحید و اعتقاد به یگانگی خداوند که منشاء همه قدرت و حاکمیت است سبب می‌شود قانون و قانونگذاری، حکومت و حاکمیت رنگ الهی به خود می‌گیرد. در نگاه اسلامی حکومت ماهیتی جز امور اعتباری عقلانی و واقعیتی جز جعل ندارد (ظریفیان شفیعی، 1376 :34) به این معنا، حاکمیت از آن خداوند است و حاکمیت انسان در طول حاکمیت خداوند است و باید حاکمیت خداوند را الگو قرار دهد. (ضمیران و عبادی، 1375 :158و 159)

     نظام هستی از نظر ساختاری دارای سلسله مراتبی است که هر یک از موجودات در مرتبه‌ی خاصی از آن قرار دارند. انسان در مرتبه‌ای بالاتر از دیگر موجودات، روحی و توانی برای تعلق دارد که سرنوشت او را در همه‌ی مراحل حیات بر عهده می‌گیرد. همه‌ی موجودات فرمانبردار حاکمی هستند که ورای هستی او حکومتی نیست. خدا یگانه حاکمی است که به تمام موجودات حکم می‌راند. « تنها حکم فرمای عالم وجود خداوند است .» این مقدمات در نهایت این مفهوم را به ذهن متبادر کند که حقوق اسلامی تماما الهی و مقدس بوده و از همین رو تغییر ناپذیر است. از این رو همین عدم تغییر پذیری باعث خواهد شد تا اگر تصمیم مخالف یا غیر منطبق با شرع باشد باطل گردد و این ابطال حتما باید تمامی آثار آن تصمیم مغایر را از بین ببرد؛ چرا که نمی‌توان مرحله‌ای را تصور نمود که در آن برهه از زمان تصمیم مغایر با شرع الهی به اجرا در آمده باشد. این مفهوم نیاز به بررسی دارد. آیا اساسا حقوق اسلامی دگرگون ناپذیر است و یا بدون آنکه به اساس و اصول آن خدشه‌ای وارد شود می‌تواند با تحولات اجتماعی مطابقت کند؟ جواب این سوال اگر مثبت باشد و نتوان دگرگون شدن حقوق اسلامی را قبول کرد باعث می‌شود تا در این دیدگاه مطلق که اثر ابطال در صورت مغایرت تصمیم اداری با شرع قهقرایی است تاثیر گذار باشد.

اصطلاح فقه سنتی و فقه پویا در قرن اخیر خصوصا بعد از انقلاب اسلامی بسیار رواج یافته و متداول گردیده است. تعریف صحیح از فقه سنتی و فقه پویا در دست نیست و از «واژه‌ی فقه پویا بیشتر در مواردی استفاده می‌شود که احکام شرعی را با مقتضای زمان و مکان انطباق داده باشند و یا مسائل مستحدثه را با توجه به روح قواعد فقهی حل کنند.» (همان،118)

     یا به عبارت دیگر «پویایی فقه عبارت است از به کارگیری اجتهاد در منابع اصیل و معتبر شرعی، بعد از بررسی ابعاد و ویژگی های مختلف موضوعات و سنجیدن ابعاد قضایا برای استنباط احکام شرعی آنها و توصیف این فقه اجتهادی به فقه پویا بدین جهت ها است که در طول و گستره ی مسائل مستحدثه و ویژگی های آنها در هر عصر به مقتضای واقعیات زمان و عینینت های خارج و تطابق با آنها از هر نوع که باشند مبین احکام است.» (جناتی؛1372؛482)

     قاعده «ملازمه عقل و شرع » اصلی دیگر از اصولی است که تاثیر بسزایی در تغییر پذیری فقه اسلامی و انطباق یافتن آن با شرایط زمان و مکان و تحول اجتهاد داشته است. تعریف فوق الذکر از طرف علاقمندان به فقه پویا عنوان می‌شود ولی مخالفین را نظر دیگری است. آنها فقه پویا را در تشریح و بیان و احکام بر اساس رای و تفکر شخصی و به اساس مصلحت اندیشی دانسته آن را یکسره مردود می دانند. طرفداران فقه سنتی معتقدند که فقه به لحاظ منابع شناخت و پایه های اصلی آن که توسط پیامبر ز طریق وحی نازل شده است و به وسیله ی ائمه اطهار تفسیر و بیان شده است باید همواره ثابت و پایدار باقی بماند.

سوالات یا اهداف پایان نامه :

تمامی این موارد باعث گردید تا سوال اصلی این پژوهش آن باشد که آثار ابطال تصمیمات اداری در دیوان عدالت اداری چه خواهد بود؟ در حین پاسخ به سوال اصلی پژوهش پرسش‌های دیگری نیز مطرح گردید که نگارنده در صدد بوده است تا به عنوان سوال‌های فرعی به آنها پاسخ گوید. از جمله مهمترین سوالهای فرعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مفهوم ابطال در حقوق اداری چیست؟ چه چیزی باعث شده تا ابطال از سایر عوامل زوال حقوقی تصمیمات اداری متمایز گردد؟ زمان اثر ابطال با در نظر گرفتن هر کدام از علل ابطال از کی خواهد بود؟ دیوان به هنگام بررسی مسئولیت مدنی دولت از کدام نظریه‌ی مسئولیت پیروی می‌کند؟ کدام دسته از حقوق اشخاص به هنگام ابطال تصمیمات در دیوان مورد حمایت قرار می‌گیرد؟ آیا کارمند به دلیل ابطال تصمیماتش در دیوان با مسئولیت اداری مواجه خواهد شد؟

 متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد

می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه رشته حقوق - مقطع کارشناسی ارشد

لینک متن کامل پایان نامه رشته حقوق با عنوان : آثار ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عدالت اداری  با فرمت ورد


دانلود پایان نامه : پیامد های ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان

 ابطال تصمیم اداری به دلیل مغایرت با قانون

گفتار اول: مفهوم قانونمندی

«به عقیده ودل (vedel) استاد مشهور حقوق اداری فرانسه ؛ در یک کشور آزاد اداره نه تنها تابع قانون و قاضی بلکه تابع منافع و مصالح عمومی است . اعمال اداره نمی‌تواند و نباید منافی منافع و مصلحت عمومی اجتماع باشد.» (موتمنی؛ 1387؛ 29) قانونمندی ماهوی خود را در سه سطح مبنا، خود محتوا و همچنین هدف نشان می‌دهد که این سه را در صورت نقض شدن روی هم رفته نقض حکم مقنن می دانند. ( واعظی،1390 : 28)

بند اول: مفهوم قانونمندی ماهوی

اولین و نخستین وظیفه‌ی قاضی در زمانی که با تقاضای بازنگری قضایی مواجه می‌شود این است که به نحو جامع و مبسوطی قواعدی را که برعمل اداری مورد نظر اعمال می‌شود و مورد اعتراض قرار گرفته اند مشخص و تعیین نماید.این تحلیل ابتدایی از وضعیت حقوقی، اغلب کاری مشکل است زیرا منابع قانونی بودن (منابع حقوقی) متنوع و پیچیده‌‍‌ای هستند که در آغاز همه‌ی قوانین باید بررسی شوند و اداره باید از سلسله مراتب و قواعد و قوانین مدونی که در موقعیت های گوناگونی اعمال می شوند، تبعیت کند..

     «در نگرشی کارکردی اعمال اداری را که موضوع نظارت قرار می‌گیرند می‌توان به دو دسته تقسیم نمود: نخست، اعمال مادی که تصمیم های مربوط به کارکردهای اداره هستند و عملکرد آنها را تسهیل می نمایند و دارای آثار حقوقی نیستند. دوم  اعمال حقوقی که به نوعی هنجار ساز هستند و هنجارهای حقوقی را در سطح اجرایی ایجاد می‌کنند. نظارت بر این دو دسته اعمال یکسان نیست و هر گروه روشی ویژه خویش را می طلبد، اعمال مادی نیازمند نظارت شکلی هستند تا آیین تصویب و اجرای آنها با قوانین و مقررات مغایر نباشد. اما در اعمال حقوقی، نظارت ماهوی و شکلی هر دو ضروری است، زیرا مفاد این عمل باید منطبق با قوانین و مقررات باشد.». (ویژه،1388: 89)

     در نهایت می‌توان گفت که عواملی که موجب می‌شود تا یک عمل ناقض قانون باشند عبارتند از: 1- نقض شکلی: عدم رعایت تشریفات قانون  و نقض صلاحیت 2- نقض ماهوی: نقض حکم مقنن و سوء استفاده از اختیارات

     بر همین اساس دعواهای ابطال بر طبق ماده‌ی 19 به 1- خلاف قانون بودن  2- عدم صلاحیت 3-  تجاوز و سوء استفاده از اختیار 4 – خودداری از انجام وظایف قانونی  تقسیم می‌شود.

     بحث های مربوط به تشریفات قانونی، تجاوز از صلاحیت ونقض حکم مقنن قبلا در فصل اول مورد بررسی قرار گرفته است تنها به نظر می رسد برررسی بحث سوء استفاده از اختیار برای تکمیل بحث مفهوم قانونمندی لازم باشد.

بند دوم: سوء استفاده از اختیارات

(سوء استفاده از اختیارات وقتی است که مامور یا مقام اداری تصمیماتی می‌گیرد یا اعمالی انجام می دهد که به ظاهر قانونی است ولی در باطن هدفی خلاف آنچه که قانونگذار تعیین کرده است تعقیب می‌کند، مانند آن عمل و تصمیم اداری که از روی حب و بغض یا به منظور انتقام جویی یا کینه توزی و اخاذی و جلب سود برای خود یا دیگران صورت گیرد و یا اساسا مامور، کار دیگری خارج از صلاحیت خود انجام دهد . مثلا پلیس به جای حفظ نظم که در صلاحیت اوست صلاحیت خود را برای کسب درآمد و سود برای اداره بکار گیرد.

     باید دانست که اختیارات ماموران و مقامات اداری برای تامین و برآوردن اهداف معینی توسط قانونگذار به طور مستقیم یا غیر مستقیم به آنان داده شده است و لذا چنانچه مقامات یا ماموران اداری اختیارات خود را برای انجام هدف خلاف آنچه که قانون گفته است به کار گیرند نقض قانون کرده‌اند و آن را در اصطلاح سوء استفاده از اختیارات یا سوء استفاده از قدرت می‌نامند که قابل بطلان است. در اینجا وظیفه‌ی قاضی این است که ببیند مقام یا مامور اداری درعمل و یا در تصمیمی که اتخاذ کرده چه هدفی را مدنظر قرار داده و آیا آن هدف همان است که مورد نظر قانون بوده است یا نه؟ و در صورت مغایر بودن با قانون آن را ابطال کند. در واقع قاضی بررسی می‌کند که مامور اداری در انجام وظیفه‌ی قانونی خود سوء استفاده کرده یا درست در مسیری که قانون معین می‌کند گام برداشته است؟

     قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به این موضوع توجه دارد: اصل 44 قانون اساسی مقرردارد : «هیچ کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله ی اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.» یا اصل 46 که می گوید : « هیچ کس نمی‌تواند به عنوان مالکیت نسبت به کسب و کار خود امکان کسب و کار را از دیگری سلب کند. »

     در هر حال نظارت و کنترل در باره‌ی سوءاستفاده از اختیارات، از یک بررسی ساده‌ی قانونی فراتر می‌رود و به نوعی کاوش در نیت و قصد مامور یا مقام اداری در اتخاذ آن عمل و تصمیم اداری می‌انجامد که خود برای قاضی امری بسیار حساس و دشوار است. قاضی باید ببیند در مورد چنین عمل یا تصمیمی هدف مورد نظر قانون برآورده شده یا اینکه مامور و مقام اداری در انجام آن از هدف دیگری که مغایر قانون است پیروی نموده است. ) (همان). در واقع کنترل قاضی اخلاقی است نه حقوقی و احراز آن بسیار دشوار می باشد

سوالات یا اهداف پایان نامه :

تمامی این موارد باعث گردید تا سوال اصلی این پژوهش آن باشد که آثار ابطال تصمیمات اداری در دیوان عدالت اداری چه خواهد بود؟ در حین پاسخ به سوال اصلی پژوهش پرسش‌های دیگری نیز مطرح گردید که نگارنده در صدد بوده است تا به عنوان سوال‌های فرعی به آنها پاسخ گوید. از جمله مهمترین سوالهای فرعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مفهوم ابطال در حقوق اداری چیست؟ چه چیزی باعث شده تا ابطال از سایر عوامل زوال حقوقی تصمیمات اداری متمایز گردد؟ زمان اثر ابطال با در نظر گرفتن هر کدام از علل ابطال از کی خواهد بود؟ دیوان به هنگام بررسی مسئولیت مدنی دولت از کدام نظریه‌ی مسئولیت پیروی می‌کند؟ کدام دسته از حقوق اشخاص به هنگام ابطال تصمیمات در دیوان مورد حمایت قرار می‌گیرد؟ آیا کارمند به دلیل ابطال تصمیماتش در دیوان با مسئولیت اداری مواجه خواهد شد؟

 متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد

می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه رشته حقوق - مقطع کارشناسی ارشد

لینک متن کامل پایان نامه رشته حقوق با عنوان : آثار ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عدالت اداری  با فرمت ورد


پایان نامه پیامد های ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عدالت ادا

اثر زمانی ابطال به دلیل مغایرت با قانون

بر طبق ماده 11قانون دیوان مصوب 1360 علل ابطال تصمیمات اداری «صلاحیت و حدود اختیارات دیوان» به قرار زیر است :

  • رسیدگی به شکایات تظلمات و اعتراضات اشخاص حقیقی یا حقوقی از :

الف ) تصمیمات و اقدامات واحدهای دولتی اعم از وزارتخانه ها، سازمانها و موسسات و شرکت‌های دولتی و شهرداری ها و تشکیلات و نهادهای انقلابی و موسسات وابسته به آنها.

ب)تصمیمات و اقدامات مامورین واحدهای مذکور در بند الف در امور راجع به وظایف آنها

پ) آیین نامه ها و سایر نظامات و مقررات دولتی و شهرداری ها از حیث مخالفت مدلول آنها با قانون و احقاق حقوق اشخاص، در مواردی که تصمیمات یا اقدامات یا مقررات مذکور به علت بر خلاف قانون بودن آن و یا عدم صلاحیت مرجع مربوط یا تجاوز یا سوء استفاده از اختیارات یا تخلف در اجرای قوانین و مقررات یا خودداری از انجام وظایف، موجب تضییع حقوق اشخاص می‌شود.

2- رسیدگی به اعتراضات و شکایات از آراء و تصمیمات قطعی دادگاه‌های اداری، هیات‌های بازرسی و کمیسیون‌هایی مانند کمیسیون‌های مالیاتی، شورای کارگاه، هیات حل اختلاف کارگر و کارفرما، کمیسیون ماده 100 قانون شهرداری‌ها، کمیسیون موضوع ماده 56 قانون حفاظت و بهره برادری از جنگل‌ها و منابع طبیعی منحصرا از حیث نقض قوانین و مقررات یا مخالفت با آنها.

3 – رسیدگی به شکایات قضات و مشمولین قانون استخدام کشوری و سایر مستخدمین واحدها و موسسات مذکور در بند 1 ومستخدمین موسساتی که شمول این قانون نسبت به آنها محتاج ذکر نام است اعم از لشکری و کشوری، از لحاظ تضییع حقوق استخدامی.

تبصره 1- تعیین میزان خسارات وارده از ناحیه ی موسسات و اشخاص مذکور در بندهای 1 و 2 این ماده پس از تصدیق دیوان به عهده ی دادگاه های عمومی است .

تبصره 2- تصمیمات و آرای دادگاه ها و سایر مراجع قضایی دادگستری و نظامی و دادگاه های انتظامی قضات دادگستری و ارتش قابل شکایت در دیوان عدالت اداری نمی باشد….»

رسیدگی دیوان بجز در مورد اعتراضات و شکایات مندرج در بند 2 فوق، در مرحله‌ی بدوی و نهایی صورت می‌گیرد.

     طبق ماده واحده ی مصوب 1/8/ 1374 مجلس شورای اسلامی رسیدگی به شکایات علیه نهادهای عمومی مندرج در قانون فهرست نهادها و موسسات عمومی غیر دولتی (1373 و اصلاحیه‌های آن ) نیز در صلاحیت دیوان عدالت اداری است. و بر طبق ماده 19 قانون جدید دیوان عدالت اداری حدود صلاحیت و اختیارات هیأت عمومی دیوان به شرح زیر است:

1ـ رسیدگی به شکایات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقیقی یا حقوقی از: آئین‌نامه‌ها و سایر نظامات و مقررات دولتی و شهرداریها از حیث مخالفت مدلول آنها با قانون و احقاق حقوق اشخاص در مواردی که تصمیمات یا اقدامات یا مقررات مذکور به ‌علت برخلاف قانون بودن آن و یا عدم صلاحیت مرجع مربوط یا تجاوز یا سوء استفاده از اختیارات یا تخلف در اجراء قوانین و مقررات یا خودداری از انجام وظایفی که موجب تضییع حقوق اشخاص می‌شود.
2ـ صدور رأی وحدت رویه در مورد آراء متناقض صادره از شعب دیوان.

3ـ صدور رأی وحدت رویه در صورتی که نسبت به موضوع واحد، آراء مشابه متعدد صادر شده باشد.

 تبصره ـ رسیدگی به تصمیمات قضائی قوه قضائیه و مصوبات و تصمیمات شورای نگهبان قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان، شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی از شمول این ماده خارج است. 

بند اول: ابطال در هیات عمومی 

در ماده 25 قانون سابق دیوان عدالت اداری تنها اشاره‌ای که نموده به جهات ابطال تصمیمات در هیات عمومی دیوان عدالت اداری است که عبارتند از: مغایرت با قانون، شرع و خروج از حدود اختیارات قوه ی مجریه. در قانون سابق هیچ سخنی از زمان ابطال به میان نیامده است. در آراء دیوان نیز تنها به حکم ابطال اشاره نموده و در مورد تاریخ تاثیر آن سخنی به میان نیامده است. این مسئله بیشتر نمایانگر این است که مفهوم ابطال ظاهرا بین قضات مفهومی تبیین شده بوده است و در مورد آن دچار تردیدی نبوده‌اند بر همین اساس تفسیر عملی که قضات دیوان از مفهوم ابطال داشته اند در این راستا بود که ابطال را واجد اثر قهقرایی می‌دانستند.

اما ظاهرا سایرین این سکوت مقنن و ابهام را نتوانسته رفع و توجیح نمایند. در نتیجه‌ی این ابهامات رئیس قوه قضاییه خواهان تفسیر از شورای نگهبان شد که هر چند همین جا نیز جای اشکال بسیار است چراکه وظیفه‌ی تفسیر قانون عادی با مجلس شورای اسلامی است نه شورای نگهبان قانون اساسی ! به هر حال در تفسیری که شورای نگهبان نموده برای ابطال تصمیمات عام‌الشمول اثر قهقرایی قائل نشده. در واقع گفته برای این دسته از تصمیمات ابطال اقتضای چیزی بیش از ابطال را ندارد. به نظر می‌رسد شورای نگهبان در مورد ابطال معتقد به آن بوده است که تنها می‌تواند اثری رو به آینده داشته باشد. این مسئله مورد اعتراض ریاست دیوان قرار گرفت و مشکلاتی را که پس از اعمال نظریه‌ی شورای نگهبان بوجود آمده بود به این نهاد گوشزد نمود.

و در نهایت درطی نامه ای در  3 بند مراتب اعتراض خود را اعلام نمود :

مشروح این نامه به شرح زیر است:

محضر مبارک اعضای محترم شورای نگهبان قانون اساسی

با سلام و عرض پوزش از تصدیع به استضحار می رساند :

1-شورای محترم نگهبان طی نامه شماره 279/21/80 مورخ 18 / 2/ 1380 در پاسخ استفسار ریاست محترم قوه قضائیه در مورد زمان تاثیر ابطال مصوبات مسئولین و سازمان‌های اداری که به موجب اصل 170 قانون اساسی توسط دیوان عدالت انجام می‌شود، قائل به تفصیل شده و زمان اثر گذاری ابطال در مصوبات خلاف شرع را از زمان تصویب مصوبه و زمان اثر گذاری ابطال به جهات دیگر (خلاف قانون بودن _ خارج از حدود اختیارات بودن مصوبه )را زمان صدور ابطال توسط هیات عمومی اعلام فرموده اند.

الف)- (صرف نظر از اینکه مبانی حقوقی این تفصیل برای بسیاری از قضات دیوان روشن نیست و این دسته از قضات معتقدند که بر خلاف نقض مصوبه یا لغو آن که علل اصول باید از زمان تصمیم گیری باشد معنی ابطال اعلام بی اعتباری تصمیم از بدو زمان تصویب همان مصوبه می باشد، زیرا مصوبه ای که برخلاف قانون بوده یا مقام تصویب کننده اختیار تصویب آن را نداشته است از همان زمان تصویب بی اعتبار بوده است و ابطال مصوبه توسط هیات عمومی دیوان مشابه نسخ یک قانون یا نقض یک رای نیست بلکه ابطال در این مورد به معنی اعلام باطل بودن و غیر قابل عمل بودن مصوبه است . در هر صورت هر چند فعلا به دلیل لازم الاجرا بودن نظرات تفسیری آن شورای محترم، دیوان بر طبق همین تفسیر عمل می کند و اثر ابطال مصوبات خلاف قانون و خارج از اختیارات را به گذشته سرایت نمی دهد، لکن انتظار داریم شورای محترم در این زمینه با تامل و بررسی بیشتر مجددا اظهار نظر نماید.)

  • اجرای این تفسیر موجب بروز برخی مشکلات عملی در پرونده های جاری در دیوان نیز شده است که ذیلا به دو نمونه اشاره می‌شود.

     الف) در چند پرونده برخی از ادارات خدمات دهنده مثل وزارت نیرو، مخابرات و شرکت گاز مبادرت به افزایش تعرفه ها و گران کردن نرخ به میزان بیش از حد مجاز نموده‌اند و برخی افراد ذینفع تقاضای ابطال مصوبات مربوط به تعرفه های غیرقانونی را نموده‌اند. این تقاضاها در دیوان مطرح و منجر به ابطال مصوبات مورد شکایت شده است. ادارات مربوط بلافاصله پس از ابلاغ ابطال مصوبه ی دیگری با همان مضمون را به مرحله ی اجرا گذاشته‌اند و هیچ تغییری در حال فرد شاکی ایجاد نشده است. زیرا هزینه‌های مربوط به قبل از تاریخ ابطال بر مبنای همان مصوبه ی ابطال شده که علی الفرض عطف به ماسبق نمی‌شود و هزینه های بعد از ابطال نیز بر اساس مصوبه ی جدید با همان نرخ غیر قانونی اخذ شده است و به این صورت رسیدگی قضایی دیوان بی اثر گردیده است.

    در چند پرونده‌ی دیگر برخی از شهرداری ها به موجب مصوبه‌ای اقدام به اخذ عوارض از سرجمع فروش محصولات یک موسسه ی تولیدی به ماخذ 5%  فروش نموده‌اند از این مصوبات شکایت شده و توسط دیوان عدالت اداری ابطال شده است. لکن محکوم علیه (شهرداری) مجددا اقدام به اخذ عوارض با همان ماخذ 5% نموده است. این استدلال که این عوارض متعلق به سنوات قبل از رای هیات عمومی است در نتیجه مشمول ابطال نمی‌شود.

  3-  با توجه به آنچه در قسمت (ب) بند 2 مطرح شد این سوال مطرح می‌شود که آیا منظور آن شورای محترم در رابطه با عطف به ما سبق نشدن احکام ابطال دیوان ملاک زمان محاسبه و تطبیق مصوبه ی ابطال شده بر مصادیق است یا زمان اجرای عملی آنها و به عبارت روشنتر آیا منظور شورای محترم از اینکه اثر ابطال از زمان ابطال است این است که مصوبات ابطال شده نسبت به  زمان گذشته حتی اگر در گذشه اجرا نشده باشد مطلقا معتبر و لازم الاجراست و الان باید به مرحله ی اجرا در آید یا اینکه منظور این است که که موارد اجرا شده و عمل شده ابطال نمی گردد مثلا عوارض اخذ شده مسترد نمی‌شود در نتیجه به استناد مصوبه ی  ابطال شده نسبت به اجرا و وصول عوارض معوقه مربوط به زمان قبل از ابطال اقدام نمود.

     به دلیل همین دیدگاه قضات دیوان برخی از ایشان در مقابل نظر تفسیری شورای نگهبان مقاومت نموده و بر نظر خویش تا مدتی اصرار داشتند. شاهد این مدعا رایی است که هیات عمومی دیوان در سال 82 یعنی 2 سال پس از تاریخ نظریه تفسیری شورای نگهبان صادر نموده و باز هم ابطال تصمیمات اداری به علت مغایرت با قانون را واجد اثر قهقرایی دانسته است

دادنامه شماره 841

     ابطال بخشنامه ی 28541- 8681/4/30 – 4/8/74 سازمان امور مالیاتی که مدلول دادنامه ی شماره ی 146 مورخ 7/5/ 80 را فقط از تاریخ صدور رای هیات عمومی معتبر اعلام داشته خلاف صریح قانون است

شماره ه/81/229381- 155 کلاسه پرونده : 81/381- 229- 155  تاریخ : 4/11/1382

رای هیات عمومی

     قانون برنامه ی اول اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جمهوری اسلامی ایران مصوب 1368 به منظور نیل به اهداف مقرر در قانون مذکور در قلمرو زمانی مورد نظر مقنن به تصویب رسیده و در نتیجه ادامه و استمرار تکالیف و الزامات اشخاص در قبال دولت از جمله پرداخت هرگونه عوارض و مالیات صرفا در مدت اعتبار قانونی مذکور مجاز بوده است و بدین جهت به صراحت ماده 5 قانون مزبور به وزارت امور اقتصاد و دارایی اجازه داده شده است علاوه بر وصول مالیات ؛ عوارض به میزان درآمد مشمول مالیتا قطعی شده به نفع شهرداری منحصرا در طول اجرای برنامه مذکور اخذ کند و دریافت آن پس از پایان دوره اعتبار قانون فوق الذکر بدون رسیدگی به حکم قانون معتبر جواز قانونی نداشته است . نظر به اینکه آثار حقوقی مترتب بر تشخیص مغایرت مصوبات دولتی با قانون و صدور حکم به ابطال آنها کاشف از بطلان مصوبه ی مورد اعتراض و قهرا متضمن مغایرت و بی اعتباری آن از تاریخ تصویب است و ادعای تاثیر و اعتبار امر ابطال مصوبه از تاریخ صدور حکم که در واقع ونفس الامر به منزله ی تایید و عدم مخالفت آن با قانون و تصدیق اعتبار اجرایی آن قبل از قبل از صدور حکم هیات عمومی دیوان می‌باشد با هدف و حکم قانونگذار و اصول مسلم حقوقی منافات دارد، بنابراین مصوبه‌ی مورد اعتراض که مدلول دادنامه شماره 146 مورخ  7/5 / 1381 هیات عمومی دیوان را در باب ابطال بخشنامه شماره 28541/ 8681/ 4 30 مورخ 4 / 8 / 1374 فقط از تاریخ صدور رای هیات عمومی معتبر اعلام داشته است خلاف صریح قانون و خارج از حدود اختیارات رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور در وضع مقررات دولتی تشخیص داده می‌شود. به استناد قسمت دوم ماده 25 قانون دیوان عدالت اداری ابطال می گردد.

     در هرحال پس از نامه‌ای که رئیس دیوان عدالت اداری به شورای نگهبان نوشت به نوعی فقهای شورا سعی در تعدیل نظریه خود داشتند. لذا در موردی دیگر  اعلام نمود که «در اجرای مصوبه‌ی ابطال شده درمواردی که به مرحله‌ی اجرا در نیامده و نیز تصویب مصوبه‌ای با همان مضمون و یا مبتنی بر همان ملاکی که موجب ابطال مصوبه شده است مانند عدم وجود مجوز قانونی، بدون اخذ مجوز جدید، برخلاف نظریه ی تفسیری شورای نگهبان است.»

     این اعلام نظر فقهای شورای نگهبان بویی از تعدیل نظر تفسیری قبلی ایشان را دارد. چرا که بر طبق نظر خود شورا در صورت ابطال به دلیل مغایرت با قانون اثر ابطال تنها ناظر به آینده خواهد بود. نتیجه‌ی این سخن این خواهد بود که  دیگر در مورد گذشته کنکاش نباید کرد و تفاوتی بین آن کس که مصوبه برایش تماما اجرا شده و آن کس که اجرا نشده و بعد از ابطال ناظر به آینده تقاضای اجرا نسبت به زمان پیش از ابطال را دارد قائل شد. اما با توجه به مشکلاتی که نظریه ی تفسیری اول بوجود آورد در نظریه دوم شورای نگهبان به دنبال کاهش آثار نظریه اول و در نتیجه تعدیل آن بوده است که نهایتا به این چنین اظهار نظری انجامیده است.

     بعد از این مسئله‌ای که در عمل پیش آمد و بین ادارات و دیوان ایجاد اختلاف کرد این بود که اثر ابطال آیا از زمان صدور حکم ابطال است یا از زمان ابلاغ حکم ابطال به ادارات؟ به عبارتی آیا ملاک عمل به امر ابطال زمان صدور حکم است یا زمان اطلاع اداره ؟

با توجه به اصول حقوق مدنی جهل به قانون و حکم رافع مسئولیت نیست بنابراین قاعدتا اطلاع یا عدم اطلاع اداره از حکم نباید تاثیری در زمان اجرای حکم داشته باشد. دیوان نیز به درستی این تفسیر را مورد تایید قرار داده است و در آراء خویش در رابطه با همین مسئله به اظهار نظر پرداخته است .

موضوع شکایت و خواسته : ابطال بخشنامه شماره 48739/410 مورخ 26 / 8/ 1383

رای هیات عمومی                                                                                              

     با عنایت به اینکه شورای محترم نگهبان در مقام تفسیر اصل 70 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به شرح نظریه‌ی شماره ی 1279/21/80 مورخ 18/ 12/1380 آراء هیات عمومی دیوان عدالت اداری مشعر بر ابطال مصوبه‌ی قوه ی مجریه را به لحاظ مغایرت آن با قوانین و یا خارج بودن از حدود اختیارات قوه ی مجریه  از تاریخ صدور قابل اجرا اعلام داشته‌اند. بخشنامه شماره 410 / 48739 مورخ 26 / 8/ 1383 دفتر حقوقی وزارت نیرو در حدی که متضمن مدلول تفسیر فوق الذکر است مغایرتی با قانون ندارد. لیکن مفاد بخشنامه ی مذکور در قسمتی که اثر ابطال مصوبات قوه مجریه را از تاریخ ابلاغ رای هیات عممی تعیین کرده است مغایر قانون و تفسیر شورای نگهبان و خارج از حدود اختیارات اداره ی کل دفتر حقوقی وزارت نیرو تشخیص داده می‌شود و به استناد قسمت دوم ماده 25 قانون دیوان عدالت اداری عبارت « اثر ابطال از زمان ابلاغ رای دیوان است.» از متن بخشنامه ی مزبور حذف ابطال می‌شود.

     در کل تفسیری که شورای نگهبان نمود در آن مدت موجب شد تا به نوعی به نفی مسئولیت مدنی دولت و هم چنین تضییع حقوق اشخاص منجر شود در واقع هر چند اشتباه از طرف اداره بوده اما حقوق ضایع شده از اشخاص  اعاده به وضع سابق نخواهد شد.

به دلیل تفسیر شورای نگهبان  و مشکلات پیش آمده، به هنگام تدوین قانون جدید سعی بر آن شد تا مفاهیمی که قبلا در پرده‌ای از ابهام بود به شکل قانونی روشن گردد. به همین دلیل در ماده 20 قانون جدید اثر ابطال مصوبات را از زمان صدور رای هیات عمومی اعلام نموده است و تنها  حالتی که به عنوان استثناء پیش بینی شده است تضییع حقوق اشخاص است که به هیات عمومی  این اختیار را می دهد که آیا تصمیم را عطف به ما سبق نماید یا خیر؟ علت این اختیار آن است که تصمیمات عام‌الشمول از هنگام اجرا باعث ایجاد روابط حقوقی زیادی می شوند، که موجب می‌شود تا بر اساس آن اعمالی انجام گردد. حال اگر ابطال عطف به ماسبق گردد منجر می‌شود تا تمامی روابط حقوقی گذشته به هم بریزد و در نتیجه نظم اداره مختل و همچنین آشفتگی در اداره بروز یابد. لذا عطف به ما سبق کردن این ابطال به صلاح اداره نخواهد بود. نتیجتا اثر ابطال ناظر به آینده خواهد بود مگر در مواردی که حقوقی از اشخاص در سطحی وسیع تضییع شده باشد و این عطف به ما سبق کردن حکم ابطال  بتواند وضعیت بوجود آمده را اعاده به وضع سابق کند.

سوالات یا اهداف پایان نامه :

تمامی این موارد باعث گردید تا سوال اصلی این پژوهش آن باشد که آثار ابطال تصمیمات اداری در دیوان عدالت اداری چه خواهد بود؟ در حین پاسخ به سوال اصلی پژوهش پرسش‌های دیگری نیز مطرح گردید که نگارنده در صدد بوده است تا به عنوان سوال‌های فرعی به آنها پاسخ گوید. از جمله مهمترین سوالهای فرعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مفهوم ابطال در حقوق اداری چیست؟ چه چیزی باعث شده تا ابطال از سایر عوامل زوال حقوقی تصمیمات اداری متمایز گردد؟ زمان اثر ابطال با در نظر گرفتن هر کدام از علل ابطال از کی خواهد بود؟ دیوان به هنگام بررسی مسئولیت مدنی دولت از کدام نظریه‌ی مسئولیت پیروی می‌کند؟ کدام دسته از حقوق اشخاص به هنگام ابطال تصمیمات در دیوان مورد حمایت قرار می‌گیرد؟ آیا کارمند به دلیل ابطال تصمیماتش در دیوان با مسئولیت اداری مواجه خواهد شد؟

 متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد

می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه رشته حقوق - مقطع کارشناسی ارشد

لینک متن کامل پایان نامه رشته حقوق با عنوان : آثار ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عدالت اداری  با فرمت ورد


دانلود پایان نامه ارشد :مفهوم ابطال در حقوق خصوصی و تفاوت آن با

 مسئولیت مدنی دولت

نسبت میان نظریه‌ی حاکمیت قانون و تبدیل مسئولیت به اصلی حقوقی، نسبتی است کاملا وابسته به هم، بدین صورت که نقض قانون اگر بدون ضمانت اجرا باشد، سخن گفتن از حاکمیت قانون بیهوده است. با این توضیح که بین حاکمیت قانون و مسئولیت رابطه ای مستقیم وجود دارد، مسئولیت و از جمله مسئولیت مدنی، تنها با حاکمیت قانون معنا می یابد، همان گونه که حاکمیت قانون بدون ضمانت اجرا_یعنی مسئولیت_ مفهومی قابل تعریف نخواهد بود. این نسبت که در زمان حکومت نظریه برتری قانون برقرار نشد، از بعد از قرن نوزدهم، معادله ای کاملا پذیرفته شده در گفتمان حقوق عمومی گردید و تا به امروز با ظهور و بروز «نظریه حکمرانی خوب» بیش از پیش تقویت شده است. اگر قانون باید باشد و اگر قانون باید حاکم باشد، نقض آن نیز – از این حیث که چیزی جز نقض حقوق افراد نخواهد بود _ باید با مسئولیت مدنی همراه باشد. به عبارت ساده‌تر، اگر حاکمیت قانون اصل است، مسئولیت و از جمله مسئولیت مدنی نیز اصلی خواهد بود و اگر عدم حاکمیت قانون در شرایطی خاص همچون وضعیت اضطراری، باید حاکم گردد، عدم مسئولیت _ یعنی مصونیت و معافیت _ نیز ناظر به شرایط خاص خواهد بود. همچنین از یاد نبریم که محتوای قانون تنها بیان حق شهروند نیست، بلکه اعتراف به وجود دولت، اقرار به اختیارات آن نیز هست. بنابراین حاکمیت قانون به موازات حمایت از حق شهروند از الزامات دولت بودن و نیز دولت ماندن دولت نیز حمایت می کند. چنین الزامی می‌تواند به صورت پذیرش مصونیت یا معافیت نمود یابد. اما اصالت مسئولیت، یعنی برتری حق بر حاکمیت و بدین معنی خواهد بود که این چهره حق حاکمیت قانون _ یعنی مصونیت و معافیت _ غالب نخواهد بود.

گفتار اول: مبانی مسئولیت مدنی دولت با نگاه به دیوان :

بند اول: نظریه تقصیر

اولین سوالی که پس از هر حادثه زیانبار ـ به ویژه اگر دامنه آن وسیع باشد و موجب تلفات و خسارات فراوان گردد ـ در ذهن آدمی نقش می‌بندد این است که این حادثه در اثر تقصیر چه کسی یا چه کسانی به وجود آمده و مسئول آن کیست؟ در صورتی که عامل حادثه یک شخص خاص و زیان ناشی از آن نیز متوجه یک یا چند فرد معین است، مسئله ابهام چندانی ندارد. اما در صورتی که بروز حادثه به عامل مشخص و معینی نسبت داده نمی‌شود و نهایت چیزی که می‌توان گفت آن است که حادثه در اثر کوتاهی یک شخص حقوقی، آن هم شخص حقوقی حقوق عمومی ـ همانند دولت یا موسسات و نهادهای وابسته به آن ـ به وجود آمده است، در این صورت، بررسی مسئله و رسیدگی به آن پیچیده‌تر از صورت اول است. چنان که در موارد گوناگونی از جمله: ریزش پل، عدم نصب حفاظ و علایم ایمنی در کنار جاده ها و پل ها، نقص مستمر چراغ‌های راهنمایی، حفر خیابان بدون گذاشتن علایم هشداردهنده و قطع مداوم و مکرّر برق ـ که همگی موجب زیان ها و تلفات فراوانی می‌گردند ـ یا در انفجار و آتش سوزی در کارخانه‌ها، پالایشگاه‌های نفت و گاز، مراکز آموزشی و تفریحی و امثال آن، همین مسئله مطرح می‌شود. از این روی، نظریه تقصیر بر آن است که تنها دلیلی که می‌تواند مسئولیت کسی را نسبت به جبران خسارت توجیه نماید، وجود رابطه علّیت میان تقصیر و ضرر است. به بیان دیگر، هر جا که شخصی در پی یافتن مسئول حادثه زیانباری است، نخستین عاملی که به ذهن او می‌رسد، کسی است که در نتیجه تقصیر او ضرر به وجود آمده است. بر این اساس، زیاندیده باید در نقش مدّعی، تقصیر عامل زیان را به اثبات برساند. به عبارت دیگر « نظریه تقصیر آنگاه که در مقام ترسیم تصویری اولیه از چهره ی خویش است، ما را درگیر گمانه‌زنی های فراوانی نمی سازد .دولت وقتی مسئول است که در انجام اعمال خود مرتکب تقصیر شده باشد»(موتمنی؛1385؛387) مبنای مسئولیت دولت نیز از همین دلیل ساده ناشی می‌شود ؛ تقصیر .

به عبارت دیگر الزام دولت، نسبت به زیان وارد به اشخاص که از اقدامات و تصمیمات مقامات عمومی حاصل می‌شود، ناشی از تقصیری است که در انجام وظایف یا اعمال اختیارات خویش مرتکب شده است. در این جهت گیری خصوصیت ویژه‌ای برای دولت نسبت به اشخاص حقوق خصوصی قابل ترسیم نیست و همین انتظار را می‌توان در خصوص زمانی که ناشی از تقصیر دولت است، حاکم دانست. در نظریه‌ی تقصیر، زیان دیده با اثبات تقصیر دولت، و اثبات رابطه سببی میان این تقصیر و زیان وارد به وی قادر به دریافت غرامت خواهد بود. اما الزامی که خواهان دعوای مسئولیت مدنی دولت در اثبات تقصیر مرجع عمومی دارد، به این معنا است که زیان وارده می‌تواند ناشی از تقصیر دولت نباشد، بلکه این زیان ممکن است ناشی از عامل دیگری از جمله مقام عمومی باشد. اما دولت به عنوان یک شخصیت اعتباری، چگونه می‌تواند مرتکب تقصیر شود؟ در نخستین گام می‌توان عنوان نمود که تقصیر دولت، تحقق شرایطی زیانبار است که از دید قانون خطای دولت باعث و بانی آن شناخته می‌شود نه مقامات عمومی شاغل در آن. اما واقعیت آن است که تقصیر دولت نمی‌تواند با این تعریف تبیین گردد. «مسئولیت مدنی مبتنی بر تقصیر، بسیار پیچیده، سردرگم کننده و نامشخص است تا آن اندازه که هیچ خوانده‌ای نمی‌تواند دعوا و یا اختلافی بیابد که قادر به انعکاس تمام قوانین و تصمیمات قضایی ناظر بر مسئولیت مدنی دولت، در آن باشد. » (ابوالحمد،1381: 16) نظام مسئولیت مدنی در کلیت خویش همچون پتوی چهل تکه‌ای است که به صورت کاملی ساخته نشده است. در هر حال، تقصیر دولت، در کنار دلایل دیگر، به ویژه، دو دلیل حقوقی (اعتباری) بودن شخصیت دولت و همچنین تعدد و تنوع صلاحیت‌های دولت، به سادگی قابل تعریف نیست. اما قاعدتا، این موانع، هیچ نظم حقوقی را نسبت به رها نمودن آن و تبیین ابعاد و زوایای این موضوع قانع نمی سازد. تامل بیشتر در نظام‌های حقوقی به ما می‌آموزد که که در تحلیل مفهوم تقصیر دولت می‌توان دو رویکرد را از یکدیگر باز شناخت؛ یکی رویکرد سلبی(منفی) و دیگری نگاه ایجابی(مثبت)

سوالات یا اهداف پایان نامه :

تمامی این موارد باعث گردید تا سوال اصلی این پژوهش آن باشد که آثار ابطال تصمیمات اداری در دیوان عدالت اداری چه خواهد بود؟ در حین پاسخ به سوال اصلی پژوهش پرسش‌های دیگری نیز مطرح گردید که نگارنده در صدد بوده است تا به عنوان سوال‌های فرعی به آنها پاسخ گوید. از جمله مهمترین سوالهای فرعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مفهوم ابطال در حقوق اداری چیست؟ چه چیزی باعث شده تا ابطال از سایر عوامل زوال حقوقی تصمیمات اداری متمایز گردد؟ زمان اثر ابطال با در نظر گرفتن هر کدام از علل ابطال از کی خواهد بود؟ دیوان به هنگام بررسی مسئولیت مدنی دولت از کدام نظریه‌ی مسئولیت پیروی می‌کند؟ کدام دسته از حقوق اشخاص به هنگام ابطال تصمیمات در دیوان مورد حمایت قرار می‌گیرد؟ آیا کارمند به دلیل ابطال تصمیماتش در دیوان با مسئولیت اداری مواجه خواهد شد؟

 متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد

می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

متن کامل پایان نامه رشته حقوق - مقطع کارشناسی ارشد

لینک متن کامل پایان نامه رشته حقوق با عنوان : آثار ابطال تصمیمات اداری در آراء دیوان عدالت اداری  با فرمت ورد